کتاب امر به معروف و نهي از منکر - جلسه 020 - 99/06/17

موضوع: شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منکر

شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منکر

بحث به شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منکر رسيد، که چهار شرط براي آن ذکر کرده‌اند:
شرط اول: فرد آمر و ناهي، بايد عالم به معروف و منکر باشد و جاهل نباشد.
شرط دوم: احتمال تاثير بدهد.
شرط سوم: عاصي، مصرّ بر استمرار باشد بنا بر اين اگر مثلا يک شراب فروشي وجود دارد که وقتي او را نهي از منکر مي کنيم مي گويد من خودم مي خواهم آن را جمع کنم نهي از منکر واجب نيست زيرا از باب تحصيل حاصل مي باشد.
شرط چهارم: ضرري بر گوينده نداشته باشد البته در اين مورد بحثي در دوران امر بين اهم و مهم است که آن را ان شاء الله شرح مي دهيم.

شرط اول: شناخت معروف و منکر

اما شرط اول: امام قدس سره در تحرير مي فرمايد:
القول في شرائط وجوبهما و هي امور:
الأوّل‌: أن يعرف الآمر أو الناهي: أنّ ما تركه المكلّف أو ارتكبه معروف أو منكر، فلا يجب على الجاهل بالمعروف و المنكر. و العلم شرط الوجوب كالاستطاعة في الحجّ.[1]
دليل شرط اول همراه خودش است و از باب «قضايا قياساتها معها» مي باشد و نياز به دليل ندارد، اگر انسان معروف و منکر را نداند پس به چه چيزي مي‌خواهد أمر کند يا نهي نمايد. بنابراين انسان در ابتدا بايد بداند که آن چيز منکر است تا از آن نهي کند يا بداند فلان چيز معروف است تا به آن أمر نمايد واگر علم نداشته باشد منتفي به إنتفاء موضوع مي‌شود.
اقوال علماء:
مرحوم صاحب جواهر مي‌فرمايد: الأول أن يعلمه معروفا ومنكرا ليأمن من الغلط في التعريف والانكار كما صرح به الحلي والفاضل والشهيدان والمقداد وغيرهم على ما حكي عن بعضهم، بل عن المنتهى نفي الخلاف فيه.[2]

مسئله اوّل: فرق علم قطعي وعلم طريقي در تحقق شرط اول

(مسألة 1): لا فرق في المعرفة بين القطع أو الطرق المعتبرة (مانند قائم شدن دو بينه بر اينکه فلان چيز منکر است يا معروف) الاجتهاديّة أو التقليد (بنا بر اين اگر مجتهد حکم به منکر و يا معروف بودن چيزي کند بر مقلد واجب است که همان را تقليد کند)، (اما مثال براي امر به معروف:) فلو قلّد شخصان عن مجتهد يقول بوجوب صلاة الجمعة عيناً، فتركها واحد منهما، يجب على الآخر أمره بإتيانها. (و اما مثال براي نهي از منکر:) و كذا لو رأى مجتهدهما حرمة العصير الزبيبي المَغليّ بالنار، (اگر انگور کشمش نشود و جوشيده شود حرام مي شود ولي بعضي مي گويند هم حرام است و هم نجس و بعضي مي گويند فقط خوردنش حرام است حال بحث است که اگر انگور کشمش شود و سپس جوشانده شود همان حکم انگور را دارد يا نه) فارتكبه أحدهما، (مي خواهد آن را بخورد) يجب على الآخر نهيه.[3]

کفايت طرق معتبره در شبهات

جماعتي از بزرگان تصريح کرده که طرق معتبره کفايت مي‌کند چه در شبهات موضوعيه باشد مثلا دو شاهد عادل بگويند فلان مايع نجس است و فردي در حال خوردن آن است در اينجا اگر شخصي عالماً آن مايع بخورد در اينجا نهي از منکر واجب است.
و هم در شبهات حکميه مثل اينکه دو شاهد عادل حکم شرعي را بيان کنند و بگويند فتواي مجتهد اين است که عصير زبيبي بعد از غليان نجس مي شود و شخصي با آن حکم مخالفت کند. در هر دو مورد امر به معروف و نهي از منکر واجب مي شود.
بنا بر اين اجتهاد و تقليد دو اماره ي شرعيه هستند که جانشين علم مي شوند و به وسيله ي آنها امر به معروف و نهي از منکر واجب مي شود.

اختلاف نظر مرجع عامل و آمر

در اينجا فرع ديگري وجود دارد و آن اينکه گاه آمر و امر شده و ناهي و نهي شده مقلد دو مجتهد هستند که حکمشان با هم متفاوت است. در اينجا آمر و ناهي لازم نيست امر به معروف و نهي از منکر کنند زيرا هر کدام به فتواي مجتهد خود عمل مي کنند.

پيرامون عصير زبيبي بعد از غليان

از آنجا که در اين مسأله به عصير زبيبي مثال زده شد لازم است مقداري پيرامون آن صحبت شود.
درباره ي عصير زبيبي بعد از غليان دو مطلب وجود دارد:
اول اينکه: اينکه آيا عصير زبيبي بعد از غليان حرام است و اينجا جاي استصحاب حکم عصير عنبي است؟ يا اينکه موضوع عوض شده و جاي استصحاب نيست چون زبيب غير از عنب است و جاي أصالة الإباحة و اصل برائت مي باشد.
فتواي ما اينست که عصير زبيبي نه نجس است نه حرام، چون استصحاب به خاطر تغيير موضوع جاري نمي‌شود ودليلي هم بر حرمت آن نداريم زيرا عرفا اين دو يک چيزي نيستند لذا اگر کسي نذر کند که يک کيلو انگور به فقراء بدهد اگر به جاي آن زبيب دهد کفايت نمي کند نتيجه اينکه أصالة الإباحة جاري مي‌شود (مثل کشمش هايي که در غذا مي ريزند که گاهي باد مي‌کند و در آن آب جمع مي‌شود که به جوش مي‌آيد که مصداق عصير زبيبي مي‌شود) البته احتياط در ترک خوردن آن است.

فرق غليان با عامل بيروني و جوشش دروني

نکته ي دوم: ما سابقا اين نکته را در حاشيه ي عروه نوشته بوديم ولي محشين غالبا از ذکر اين نکته غافل بودند و آن اينکه غليان بر دو قسم است، يک نوع غليان اين است که با آتش يا آفتاب انجام مي شود، و يک نوع غليان في حد ذاته است يعني خودش به جوش مي‌آيد (کشمش يا انگور اگر در ظرفي ريخته شود بعد از مدتي شروع به جوشيدن مي‌کند) اين جوشش از درون است ولي آتش و آفتاب جوشش از بيرون مي باشد، در اينجا جوشش از بيرون تأثيري ندارد، اما جوشش از درون، مقدمه ي تبديل شدن به الکل است و اين همان چيزي است که شعراء به آن جوششِ مِيْ مي‌گويند که مايع تبديل به شراب مي شود.
به عبارت امروزه اين جوشش که از درون است شيميايي است ولي آن جوشش که از بيرون است فيزيکي مي باشد. در جوشش از درون، مايع به ماده ي ديگر که الکل است تبديل مي شود يعني ماده ي قندي تجزيه مي شود و به الکل و گاز کربن تجزيه مي شود. گاز کربن که مي خواهد بيرون بيايد موجب جوشش مي گردد. اين جوشش که سرد است با جوششي که با آتش باشد يا گرماي خارجي است و گرم و داغ مي باشد فرق دارد. بنا بر اين اين فرع که در عروه است که فرقي بين جوشش از درون و بيرون نيست صحيح نمي باشد.
جوشش اگر از درون باشد موجب نجاست و حرمت خوردن مي شود.
به نظر ما در سابق وقتي عصير عنبي را مي جوشاندند آن را سريع مصرف نمي کردند در نتيجه به تدريج تبديل به شراب مي شد از اين رو براي اينکه عصير عنبي تبديل به شراب نشود مي گفتند که عصير عنبي دوام و بقائي ندارد.

ارسال سوال درباره این درس
captcha
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی
کنگره بین المللی نقش شیعه در گسترش علوم اسلامی
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی