کتاب مضاربه - جلسه 021 - 1394/07/15

ضمان در مضاربه در صورت عجز عامل

نکته اي در مورد ايام محرم

از رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم روايت است که مي فرمايد: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَجْوَدِ الْأَجْوَادٍ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَجْوَدُ الْأَجْوَادِ اللَّهُ وَ أَنَا أَجْوَدُ بَنِي آدَمَ وَ أَجْوَدُهُمْ بَعْدِي رَجُلٌ عَلِمَ بَعْدِي عِلْماً فَنَشَرَهُ ...[1]
رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم از مردم مي پرسد آيا به شما از کسي که سخاوتمندترين سخاوتمندان است خبر ندهم. عرض کردند: آري يا رسول الله. حضرت فرمود: سخاوتمندترين سخاوتمندان خداوند مي باشد (زيرا هر چه داريم اعم از نعمت هاي ظاهر و باطن از اوست. نعمت هاي گذشته و حال و آينده ي ما از اوست. حتي بسياري از نعمت ها هستند که ما از آنها بي خبريم و موقعي که از انسان سلب مي شود انسان قدر آن را مي داند. مثلا اگر زلزله نمي آيد کسي نمي دانست که آرامش زمين يکي از نعمت هاي الهي است.)
سپس اضافه فرمود: و من در ميان فرزندان آدم، بخشنده ترين هستم. (اين به سبب نعمت اسلامي است که او آورد و جانفشاني هايي که در اين راه کرد.)
سپس فرمود: و بعد از من، از همه بخشنده تر کسي است که بعد از من علمي را فراگيرد و آن را نشر دهد. (ايام ماه محرم تبلوري از اين بخش از روايت است و کساني که به تبليغ مي روند مصداق آن خواهند بود. وقتي سخن از جود و بخشش مي آيد ذهن مردم به سراغ جود و بخشش مادي مي رود و حال آنکه بالاتر از آن جود و بخشش هاي معنوي است که يکي از مصاديق آن نشر علم است.)
بايد از مراسم پرشوري که هر سال در ايام محرم دامنه اش گسترده تر مي شود حد اکثر بهره برداري را انجام داد. يک پايه ي اين بهره برداري بر دوش خطبا است و يک پايه ي آن بر دوش مداحان و بخشي از آن بر دوش مردم و بانيان مجالس است.

نکته هايي خطاب به خطباء

خطباء بايد به چند نکته توجه داشته باشند: از جمله اينکه تنها به ذکر مصائب قناعت نکنند بلکه ريشه هاي حادثه ي کربلا را نيز تبيين نمايند. ريشه هاي افکار بني اميه و فرزندان ابوسفيان، از قبل از اسلام و در زمان جاهليت وجود داشت. بايد آن را از زمان جاهليت و بعد زمان رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم و بعد خلفاء و ايام عاشورا بررسي کرد. اشعاري که يزيد مي سرايد خيلي معنادار است آنجا که مي گويد:
لَعِبَتْ‌ هَاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلَا خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَلَ‌
لَيْتَ‌ أَشْيَاخِي‌ بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَل
لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحا وَ لَقَالُوا يَا يَزِيدُ لَا تُشَل
بعد بايد به سراغ حادثه ي کربلا و نتائج آن در آن زمان و آينده رفت.
همچنين خطباء بايد وظائف ما را در حفظ اين آثار گرانبها بيان کنند. اين ميراث از عاشورا براي ما باقي مانده است و بايد با رفتار و کردار نيک و شهامت و شجاعت حفظ نمود.
ديگر اينکه بايد مجالس را به شکل سنتي اداره کنند و از اموري که موجب وهن مذهب است خودداري کنند همچنين از بيان آنچه بوي ذلت مي دهد پرهيز کنند. بايد جنبه هاي حماسي عاشورا مطرح شود نه اينکه از تعبيراتي که مناسب مقام شهداي کربلا نيست استفاده کنند.
ديگر اينکه بايد از اين فرصت استفاده کنند تا احکام و عقائد و اخلاق مردم را اصلاح کنند. عزاداري، فرصت خوبي به دست مي دهد که اين مسائل بيان شود و مسأله ي امر به معروف و نهي از منکر را تبيين گردد.
همچنين بايد توجه کنند که مجالس عزاداري را با مسائل سياسي و جناحي آميخته نکنند.

نکته هايي خطاب به مداحان

اما پيام ما به مداحان اين است که مي دانيم مداحي مورد علاقه ي امامان اهل بيت عليهم السلام بوده است. داستان دعبل خزاعي که امام رضا عليه السلام به او احترام و محبت بسياري کرد مشهور است. داستان فرزدق و کُميت نيز بر کسي مخفي نيست. اين مداحان در آن زمان که همه چيز ممنوع بود جانفشاني بسياري مي کردند و خود را در معرض خطر قرار مي دادند. فرزدق با آن اشعاري که درباره ي امام سجاد عليه السلام بيان کرد خود را دچار دردسر زيادي انداخت ولي با اين حال سکوت را شکست.
به هر حال مداحان نيز بايد اموري را رعايت کنند از جمله اينکه اشعارشان حماسي باش و از اشعاري که بوي ذلت مي دهد خودداري کنند.
دوم اينکه بر اساس منابع معتبر و معروف سخن بگويند و مسائل ضعيف و حوادثي که واقع نشده را ذکر نکنند. به قول شيخ عباس قمي، زبان حال هرچند خوب است ولي بايد حال، اقتضاي آن زبان را داشته باشد.
سوم اينکه از آهنگ هاي مبتذل دوري کنند و نحوه ي خوانندگي آنها مشابه خوانندگان مبتذل نباشد.
چهارم اينکه سعي کنند جوانان را جذب کنند و لا به لاي مداحي خود به يک سري مسائل اخلاقي و احکام اشاره کنند مثلا به نمونه هاي برجسته در زندگاني علي اکبر عليه السلام اشاره کنند. جريان عاشورا جريان نشر اسلام است همان گونه که امام عليه السلام فرمود: اگر من با يزيد بيعت کنم، فعلي الاسلام السلام. بنا بر اين قيام امام حسين عليه السلام براي احياء اسلام بود.
پنجم اينکه مداحي را با مسائل سياسي و جناحي نياميزند. البته سخن در سياسات کلي نظام که براي همه لازم الاجراست نمي باشد سخن در جناح ها و مسائل محل اختلاف مي باشد.

نکته هايي خطاب به مردم

اما پيامي که درباره ي مردم داريم اين است که آنها مخصوصا بانيان مجالس بايد روش هاي سنتي را در عزاداري ها حفظ کنند. مراسم را ساده و به دور از اسراف و تظاهر و خودنمايي برگزار کنند. سعي کنند جوانان را جذب کنند زيرا جوانان هم بيشتر در معرض خطر هستند و هم بيشتر از مابقي از اسلام دفاع مي کنند. به همين دليل است که دشمن بيشتر جوانان را آماج حملات خود قرار داده است.
همچنين آنها بايد از خطباي آگاه و لايق دعوت کنند و همچنين از مداحان وظيفه شناس دعوت به عمل آورند و معيار ايشان در انتخاب خطباء و مداحان اين نباشد که آنها جمعيت بيشتري را جذب مي کنند.
ديگر اينکه از ذبح کردن گوسفند در ملأ عام و جلو دستجات پرهيز کنند زيرا هم از نظر بهداشتي محيط را آلوده مي کنند و هم موجب گسترش نجاست مي شود و گاه با همان کفش ها وارد مسجد و حسينيه ها مي شود و فرش ها را آلوده مي کنند. نذر به ذبح گوسفند در مقابل افراد شرعي نيست و لازم الوفاء نمي باشد اگر کسي نذر کند اصل ذبح گوسفند را بايد انجام دهد ولي شرط اينکه جلوي مردم باشد شرطي است فاسد و لازم العمل نيست و موجب بطلان نذر هم نمي شود.
همچنين در عزاداري ها از برهنه کردن بدن بپرهيزند. برهنه شدن در شرايط فعلي مورد سوء استفاده برخي ناآگاهان قرار مي گيرد.
نکته ي مهم ديگر پرهيز از قمه زني است. کساني که اهل قمه زني هستند هرچند عاشق امام حسين عليه السلام هستند بنا بر اين حسن فاعلي آنها سرجاي خود محفوظ است اين عمل در شرايط فعلي به مراسم امام حسين عليه السلام و مکتب اهل بيت عليهم السلام ضربه مي زند و رسانه ها از آن سوء استفاده مي کنند.

ادامه بحث در امر سوم از امور باقيمانده شرط دوازدهم مضاربه از مسئله اول

بحث ما در امر سوم است که در ذيل مسأله ي اولي از امام قدس سره در تحرير ذکر کرده ايم. سخن در اين است که اگر کسي بيش از آنچه قادر است را به عنوان مضاربه بپذيرد، مضاربه اش باطل است زيرا او عاجز است ولي به مقداري که مي تواند با آن کار کند، اگر آن مقدار معلوم باشد (مثلا يک سوم صد ميليون باشد.) مضاربه نسبت به همان مقدار صحيح است ولي اگر آن مقدار، مبهم باشد مضاربه صحيح نيست.
همچنين حکم مسأله را در مورد نحوه ي تقسيم ربح و سود بيان کرديم و گفتيم تا جايي که مضاربه صحيح است بايد سود بين مالک و عامل تقسيم شود ولي اگر مضاربه باطل باشد کل سود به مالک مي رسد و عامل فقط حق مطالبه ي اجرت المثل را دارد.
اما مسأله ي سوم در مورد ضمان است که گفتيم علماء بيشتر اين بخش از مسأله را بيان کرده اند. گفتيم شهيد ثاني قائل است که در اين مسأله سه قول وجود دارد:
يک قول اين است که عامل، ضامن کل سرمايه مي باشد و حتي نسبت به همان بخش که مي تواند با آن کار کند نيز ضامن است.
قول دوم اين است که او فقط ضامن همان جزء است که توان کار کردن با آن را نداشته است اما نسبت به آن مقدار که قدرت داشته و مضاربه اش در آن بخش صحيح بوده، نبايد ضامن باشد.
قول سوم اين است که اگر سرمايه را تدريجا دريافت کرده است مثلا اول يک سوم را گرفته و با آن کار کرده است و بعد دو سوم و سپس تمام آن را، در اين صورت در خصوص همان بخش که توان داشته صحيح و در ما بقي باطل است. اما اگر کل سرمايه را يک جا دريافت کرده باشد در صورت عجز در بخشي از آن کل مال را ضامن است.

کلام استاد

نقول: حق اين است که آن مقدار که مضاربه در خصوص آن صحيح بوده است ضمان در آن وجود ندارد و در جايي که مضاربه صحيح نبوده است ضمان در آنجا وجود دارد. زيرا در جايي که مضاربه صحيح بوده است، يد او أماني بوده و او از طرف مالک مأذون بوده است و ضمان در آن راه ندارد. اما نسبت به زائد ضامن مي باشد چه مالک عالم به فساد باشد يا جاهل به آن. (زيرا گفته شده که اگر مالک جاهل باشد و نمي دانسته که مضاربه باطل است و سرمايه را به عامل داده است در اين صورت اگر مضاربه باطل باشد عامل، ضامن است ولي اگر مالک عالم به عجز عامل بوده باشد و در عين حال مال خود را به او داده باشد در صورت عجز عامل و نابودي مال، عامل ضامن نيست زيرا خودش به ضرر اقدام کرده است.) ولي ما اين سخن را قبول نداريم. مثلا کسي جنسي تقلبي را مي فروشد او مي داند که شرعا اين معامله فاسد است ولي به هر حال به قصد معامله آن را به ديگري مي دهد نه به قصد اينکه آن را مجاني داده باشد. يعني او حتي اگر عالم به فساد باشد جنس را مجاني نمي دهد بلکه آن را حتي در صورت فساد، به عنوان معامله ي عرفي تحويل مي دهد نه به عنوان معامله ي شرعي. عرف رايج هم چنين معامله اي را انجام مي دهد و صحيح مي داند. يا مثلا در عرف، معامله ي ربوي رايج است و حتي اگر بگويند شرع اجازه نمي دهد باز او آن معامله را انجام مي دهد ولي در عين حال پول را مجاني در اختيار ديگري نمي گذارد و به اين معنا نيست که اگر طرف، مال را نابود کند ضامن نباشد.
بعضي نيز گفته اند که هر جا ضمان است منافات ندارد که مضاربه صحيح باشد يعني گفته اند که ضمان با صحت مضاربه مي تواند جمع شود.
نقول: اين مطلب براي ما قابل قبول نيست زيرا اگر مضاربه صحيح است و مالک راضي است که سرمايه اش به دست عامل باشد و عامل نيز امين مي باشد او نبايد ضامن باشد بنا بر اين اگر عامل توان کار کردن با مثلا يک سوم سرمايه را داشته باشد معنا ندارد که در آن يک سوم، ضمان وجود داشته باشد. البته شايد ضمان در جايي ديگر با صحت سازگاري داشته باشد ولي در اينجا ندارد.

ارسال سوال درباره این درس
captcha
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی
کنگره بین المللی نقش شیعه در گسترش علوم اسلامی
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی