کتاب امر به معروف و نهي از منکر - جلسه 075 - 99/11/20

موضوع عام: امر به معروف و نهي از منکر

موضوع خاص: مراتب امر به معروف و نهي از منکر

طرفداري از برادر مؤمن در غياب او

بحث اخلاقي:
رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم در روايتي مي فرمايد: إذا وُقّع‌ في‌ الرّجل‌ و أنت في ملاء فكن للرّجل ناصرا و للقوم زاجرا و قم عنهم.[1]
يعني اگر در جمعيتي بودي و مشاهده کردي که پشت سر کسي توهين مي کنند، تو حامي آن شخصِ غائب باشد و نسبت به آن قوم، امر به معروف و نهي از منکر کن و اگر نشد از آن مجلس برخيز و خارج شو.
اين حديث نشان مي دهد که دايره ي حقوق در اسلام تا چه حد وسيع است. در مکتب تمدن فعلي در غرب، کسي بر ديگري حقي ندارد و همه تابع قانون هستند ولي وقتي وارد اسلام مي شويم مشاهده مي کنيم که تا چه حد ديگران بر ديگران حق دارند. حديث مزبور نيز يکي از همين حقوق را نشان مي دهد که اگر کسي ديد که در مجلسي پشت کسي سخن مي گويند و به او توهين مي کنند بايد آنها را از اين کار نهي کند و از آن برادر مؤمن در غياب او، طرفداري نمايد و اگر کلام او اثر نمي کند از آن مجلس خارج شود.
انسان ها معمولا چنين نمي کنند و مي گويند، به ما چه مربوط است. نهايت اينکه از آن مجلس خارج شوند ولي اين گونه نيست که از آن فرد، در غياب او حمايت کند و ديگران را از انجام اين کار نهي کند. ولي اسلام مي گويد نه تنها حضورا بلکه در غيابِ برادر مؤمن نيز بايد او را ياري کرد. اين تفاوتي اساسي است که بين تمدن اسلامي و تمدن غربي وجود دارد. حتي در تمدن غرب مي گويند: اگر کسي مي خواهد خودکشي کند و خود را از بالاي پل به زميت پرت کند، به شما مربوط نيست. اين در حالي است که اسلام حتي اجازه نمي دهد کسي در غياب برادر مؤمن نسبت به او بي تفاوت باشد و اگر در جمعي هست که عليه او سخن مي گويند بايد اقدامي کند و اگر حرف او تأثير نداشت مجلس مزبور را ترک نمايد، زيرا مجلس مزبور، مجلس معصيت مي باشد و شرکت در آن جايز نيست. آياتي از قرآن هم از حضور در مجلس معصيت نهي مي کند از جمله مي خوانيم: ?وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى‌ يَخُوضُوا في‌ حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ?[2]
مجلس مزبور در حديث هم، مجلس معصيت است زيرا عبارت «وُقّع» به معناي توهين کردن است و مجلس مزبور به اين وسيله گناه آلود مي باشد.
رساله ي حقوقي که شيخ انصاري در مکاسب محرمه نقل مي کند نيز بايد مد نظر داشت که مؤمن بر برادر مؤمن خود سي حق دارد. حتي يکي از اين حقوق در تمدن غربي وجود ندارد.
خروج از مجلس مزبور خود نوعي نهي از منکر است زيرا جمعيت، با انجام اين کار متوجه مي شوند که کار خلافي را مرتکب مي شوند.
نتيجه اينکه بايد حضورا و غيابا، احترام مسلمانان را نگه داشت و در روايات هم آمده است که برادر مسلمانت را چه ظالم باشد و چه مظلوم بايد ياري کني.
يعني اگر مظلوم است که بايد ياري اش کني و اگر ظالم است ياري کردن تو به اين گونه است که بايد جلو ظلم او را بگيري.

مراتب امر به معروف و نهي از منکر

بحث فقهي:
موضوع: امر به معروف و نهي از منکر/ مراتب امر به معروف و نهي از منکر/ مرتبه ي اول از امر به معروف و نهي از منکر
موضوع عام: امر به معروف و نهي از منکر
موضوع خاص: مراتب امر به معروف و نهي از منکر
موضوع اخص: مرتبه ي اول از امر به معروف و نهي از منکر

از اينجا امام قدس سره مبحث جديد و مهمي را شروع مي کند که مربوط به مراتب امر به معروف و نهي است:
القول في مراتب الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر فإن لهما مراتب لا يجوز التعدي عن مرتبة إلى الأخرى مع حصول المطلوب من المرتبة الدانية بل مع احتماله (که اگر احتمال مي دهيم مطلوب حاصل مي شود نبايد به مرتبه ي بالاتر رفت. ما در اين قيد اشکال داريم و آن اينکه اگر احتمال مي دهيم اين مرتبه تأثير ندارد بايد به سراغ مرتبه ي بالاتر رويم).[3]
همچنين در «لا يجوز» بحث داريم و آن را توضيح خواهيم داد.
المرتبة الأولى أن يعمل عملا يظهر منه انزجاره القلبي عن المنكر، وأنه طَلَب منه بذلك فعل المعروف وترك المنكر، (با اظهار انزجار در واقع از فرد طلب مي کند که معروف را انجام دهد و منکر را ترک نمايد) وله درجات (انزجار قلبي، خود درجاتي دارد) كغمض العين (چشمش را بر هم مي گذارد)، والعبوس (البته عبوس هرچند وصف شخص است ولي معناي مصدري هم دارد) والانقباض في الوجه (شايد انقباض در اينجا چيزي بالاتر از عبوس بودن باشد و الا هر دو به ظاهر يک چيز هستند)، وكالاعراض بوجهه أو بدنه، وهجره وترك مراودته (رابطه ي خود را با فرد ترک مي کند) ونحو ذلك.[4]

اقوال علماء در ترتيب مراتب امر به معروف

در اصل اينکه مراتب سه گانه اي وجود دارد ادعاي اجماع شده است ولي در ترتيب اين مراحل و ماهيّت هر کدام بحث است. بعضي در ترتيب ابتدا يد را ذکر کردند و بعد قلب و سپس لسان و جمعي اول قلب بعد لسان و بعد يد. به هر حال، اصل مسأله اجمالا محل اجماع است ولي مشروح و مفصل آن اجماعي نيست. صاحب جواهر نيز در اين مورد ادعاي عدم خلاف کرده است و مي فرمايد: وكيف كان فمراتب الإنكار ثلاث بلا خلاف أجده فيه بين الأصحاب.[5]
علامه در مختلف مي نويسد: الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر واجبان باليد واللسان والقلب، واختلف في التقديم فقال الشيخ: يجب أولا باللسان ثم باليد ثم بالقلب وربما قيل: بتقديم القلب... وقال سلار: وهو مرتب باليد أولا، فإن لم يكن فباللسان، فإن لم يكن فبالقلب و لا اري في ذلک کثير بحث.[6]
از عبارت ايشان بر مي آيد که در ترتيب اين مراتب اختلاف است و گاه بعضي از اول شروع کرده اند که قلب باشد و بعضي از آخر که يد است و حتي بعضي از وسط که لسان مي باشد.
جالب اينکه نه تنها در مراتب، اختلاف است حتي در ماهيّت هر مرتبه هم اختلاف است بعضي گفته اند که انکار قلبي به اين است که اعتقاد داشته باشد اين کار، منکر است و يا قلبا رضايت به اين کار نداشته باشد (و اين در حالي است که اين نوع اعتقاد قلبي تأثيري در امر به معروف و نهي از منکر ندارد.)

دليل مراحل سه گانه امر به معروف

بحث ديگري که کم به آن پرداخته شده است اين است که چه دليلي بر اين سه مرتبه و ماهيّت آنها وجود دارد.
مهمترين دليل از نظر اصحاب، روايات است. ولي ان شاء الله ثابت مي کنيم که اطلاقات و دليل عقل هم دلالت دارد و دليل، منحصر به روايات نمي باشد. (زيرا اطلاقات امر به معروف و نهي از منکر دليل بر اين است که به هر طريقي اگر امر و نهي اتفاق بيفتد حتي با اعراض باشد هم محقق مي شود).
دلالت روايات:
بعضي از اين روايات از لحاظ سند مشکل دارد ولي چون متضافرند اشکالي ايجاد نمي کند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ بِشْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عِصْمَةَ قَاضِي مَرْوَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: فَأَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ‌ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ (با زبانتان تلفظ کنيد) وَ صُكُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ (به صورتشان سيلي بزنيد) وَ لَا تَخَافُوا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَإِنِ اتَّعَظُوا وَ إِلَى الْحَقِّ رَجَعُوا فَلَا سَبِيلَ عَلَيْهِمْ (اگر متعظ شدند و به حق برگشتند کاري به آنها نداشته باشيد)...[7]
اين روايت مرسله است.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‌ مَنْ تَرَكَ إِنْكَارَ الْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ (وَ يَدِهِ) فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاءِ فِي كَلَامٍ هَذَا خِتَامُهُ.[8]
صدر کلام اين است که ابتدا بايد با قلب نهي از منکر کرد و بعد با لسان و بعد با يد. اگر کسي همه را ترک کند همانند مرده اي است که در ميان مردم است.
رَوَى ابْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ فِي تَارِيخِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْفَقِيهِ قَالَ إِنِّي سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ يَوْمَ لَقِيَنَا أَهْلُ الشَّامِ‌ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ (گناهي انجام مي شود) وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ (از ظاهر اين عبارت استفاده مي شود که تقدم داشتن اين مرتبه واجب نيست) وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ السُّفْلَى فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ.[9]

ارسال سوال درباره این درس
captcha
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی
کنگره بین المللی نقش شیعه در گسترش علوم اسلامی
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی