کتاب امر به معروف و نهي از منکر - جلسه 078 - 99/12/02

موضوع عام: امر به معروف و نهي از منکر

موضوع خاص: مراتب امر به معروف و نهي از منکر

مسئله دوم: وجوب اعراض اگر راه منحصر در تخفيف منکر باشد

موضوع عام: امر به معروف و نهي از منکر
موضوع خاص: مراتب امر به معروف و نهي از منکر
موضوع اخص: احتمال تأثير در ارتباط و عدم ارتباط با سلاطين جور

امام قدس سره مي فرمايد:
مسألة 2 - لو كان الاعراض والهجر مثلا موجبا لتخفيف المنكر لا قلعه ولم يحتمل تأثير أمره ونهيه لسانا في قلعه ولم يمكنه الانكار بغير ذلك وجب.[1]
اگر اعراض و هجر (که همان انکار در مرحله ي اولي است) هرچند موجب قلع منکر نشود بلکه موجب تخفيف آن شود و از آن طرف نهي از منکر از طريق لسان و يد نيز تأثيري نداشته باشد. همان مرحله ي اولي به همان مقدار که امکان پذير است، واجب خواهد بود.
اين مسأله در واقع به شرط دوم از شرايط امر به معروف و نهي از منکر بر مي گردد که همان احتمال تأثير است. البته در اينجا احتمال تخفيف است نه احتمال تأثير. فرض هم بر اين است که بيش از مرحله ي اولي نه تنها قابل اجرا نيست بلکه حتي ممکن است اثر منفي هم داشته باشد. در نتيجه به همان مرحله ي اول قناعت مي کنيم.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ‌ وَ أَهْلِيكُمْ‌ ناراً جَلَسَ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ يَبْكِي وَ قَالَ أَنَا عَجَزْتُ عَنْ نَفْسِي (من حتي نمي توانم خودم را اصلاح کنم) كُلِّفْتُ أَهْلِي (حال مي بينم خانواده ام را هم بايد حفظ کنم) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَسْبُكَ أَنْ تَأْمُرَهُمْ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ نَفْسَكَ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا تَنْهَى عَنْهُ نَفْسَكَ (يعني موظف نيستي آنها را حتما به راه راست هدايت کني بلکه همين مقدار که تذکر بدهي و به مقداري که توان داري عمل کني کفايت مي کند).[2]
البته اين روايت هرچند مرحله ي لساني را بيان مي کند ولي بحث در اصل کلي اي است که در اين روايت بيان شده است و آن اينکه اگر به همان مقدار که توان داري اقدام کني کفايت مي کند چه تأثير داشته باشد يا نه. بنا بر اين حتي اگر نهي از منکر، تأثير ناقص هم داشته باشد کفايت مي کند.

مسئله سوم: إعراض علماء؛ مؤثر در تقليل ظلم حاکمان جور

سپس امام قدس سره در مسأله ي سوم تا ششم مسائلي که شبيه هم هستند را بيان مي کند. اين مسائل تکراري نيستند ولي مضمون همه ي آنها يکي است و امام قدس سره روي اهتمامي که به اين مسائل داشته آنها را از هم تفکيک کرده است.
مسألة 3 - (صورت اول) لو كان في إعراض علماء الدين ورؤساء المذهب أعلى الله كلمتهم عن الظلمة وسلاطين الجور احتمال التأثير ولو في تخفيف ظلمهم يجب عليهم ذلك،
(صورت دوم:) ولو فرض العكس بأن كانت مراودتهم ومعاشرتهم موجبة له لا بد من ملاحظة الجهات وترجيح جانب الأهم، (بايد ديد که مهمتر اين است که با آنها باشد و هرچند موجب تقويت آنها مي شود ولي مانع ظلم آنها شود يا اينکه اصلا سراغ آنها نرود.)
(صورت سوم:) ومع عدم محذور آخر حتى احتمال كون عشرتهم موجبا لشوكتهم وتقويتهم (يعني بودن با آنها سبب تقويت آنها نشود) وتجريهم على هتك الحرمات (و موجب جرأت آنها بر هتک حرمات الهي نگردد) أو احتمال هتك مقام العلم والروحانية (ظاهرا کلمه ي روحانية در عربي رايج نيست و فقط در فارسي استعمال مي شود) وإساءة الظن بعلماء الاسلام (اگر موجب اين مشکلات نگردد) وجبت لذلك المقصود.[3]
اين مسأله در واقع دو مطلب را بيان مي کند:
يکي اينکه اثر و احتمال تأثير در تقليل ظلم آنها وجود داشته باشد که در اين صورت، اعراض واجب است.
دوم اينکه معاشرت با آنها سبب تخفيف ظلم شود که در اين صورت اگر با چندين قيد که امام قدس سره بيان کرده است همراه نباشد، واجب مي شود. يعني اين معاشرت موجب تقويت شوکت و قدرت آنها نشود، سبب هتک مقام علم و علماء نگردد، موجب اساءه ي ظنِّ عوام نسبت به علماء نشود و مانند آن.
به همين دليل افرادي مانند شيخ بهائي و علامه مجلسي با سلاطين زمان خود در ارتباط بودند.

مسئله چهارم: معاشرت علماء با سلاطين جور

مسألة 4 - لو كانت عِشرة علماء الدين ورؤساء المذهب خالية عن مصلحة راجحة لازمة المراعاة لا تجوز لهم سيما إذا كانت موجبة لاتهامهم وأنسابهم إلى الرضا بما فعلوا.[4]
اين مسأله ي تفاوت خاصي با مسأله ي سابقه ندارد و در واقع تکرار همان است.
تکرار اين مسائل به سبب اين است که ديده شده که بعضي از علماء دين با سلاطين زمان خود رفت و آمد داشتند و آثار سوئي از خود به جاي مي گذاشتند و امام قدس سره به آن راضي نبوده است.

مسئله پنجم: علماء و مساله اعراض و رد هداياي سلاطين جور

مسألة 5 - (صورت اول:) لو كان في رد هدايا الظلمة وسلاطين الجور احتمال التأثير في تخفيف ظلمهم أو تخفيف تجريهم على مبتدعاتهم وجب الرد، ولا يجوز القبول، (صورت دوم:) ولو كان بالعكس لا بد من ملاحظة الجهات وترجيح جانب الأهم كما تقدم.[5]
اين مسأله در واقع يکي از صغريات مسائل سابقه را بيان مي کند. يعني اگر قبول نکردن هديه هاي سلاطين جور سبب شود که آنها حساب ببرند و کمتر ظلم کنند و يا تجري آنها بر ايجاد بدعت ها کم شود، قبول نکردن اين هدايا که مصداقي از مصاديق اعراض است واجب مي شود.
همچنين اگر قبول اين هدايا موجب تخفيف ظلم آنها شود، در اينجا بايد قيوداتي که در سابق مطرح شده است را لحاظ کرد و اهم و مهم نمود و بعد اقدام کرد.
کثيري از سلاطين جور بودند که هدايايي را براي بزرگان و علماء مي فرستادند و آنها را بين المحذورين مي گذاشتند، به اين گونه که اگر آن هديا را قبول مي کردند، اين موجب تقويت و شوکت سلاطين مي شد و اگر آن را قبول نمي کردند، چه بسا به دردسرهايي مي افتادند.
البته اين سلاطين بر خلاف سلاطيني همچون خلفاء بني مروان و بني عباس بودند. به عنوان نمونه اگر هارون الرشيد هديه اي براي امام موسي بن جعفر ع مي فرستاد و حضرت قبول نمي کرد اين در حکم قبول نداشتن خلافت هارون الرشيد بود.
اما در زمان ما خطر بسيار کمتر بود. مثلا از طرف يکي از سلاطين عربستان هديه اي براي آيت الله بروجردي فرستاده شده بود ولي ايشان عذرخواهي کرد که تا به حال از بزرگان هديه اي را قبول نکرده است و با بياني خوش آن را پس فرستاد.
به هر حال اگر علماء بتوانند هديه را رد کنند به اين گونه که مشکلي برايشان پيش نيايد و اين رد کردن، به نوعي موجب تخفيف ظلم آن سلاطين شود، بايد آن را از باب نهي از منکر، رد کنند.
به هر حال بايد در اين گونه موارد، اهم و مهم را رعايت کرد.

ارسال سوال درباره این درس
captcha
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی
کنگره بین المللی نقش شیعه در گسترش علوم اسلامی
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی