کتاب امر به معروف و نهي از منکر - جلسه 024 - 99/06/24
موضوع عام: امر به معروف و نهي از منکر
موضوع خاص: شرطيت علم در امر به معروف و نهي از منکر
اميد به آينده از عوامل موفقيت
بحث اخلاقي:
مرحوم برقي در کتاب محاسن، نقل ميکند که يکي از ياران حضرت ولي عصر (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) خدمت حضرت رسيد و ناراحت بود، حضرت فرمود: چرا ناراحتي؟ عرض کرد: امسال موفق نشدم به حج مشرف شوم و در حالي که عازم بودم مانعي پيدا شد. حضرت فرمود: لَا يَضِيقَنَ صَدْرُكَ فَإِنَّكَ سَتَحُجُّ مِنْ قَابِلٍ إِنْ شَاءَ اللَّه، ناراحت نباش. ان شاء الله سال آينده حج به جا مي آوري.[1]
در جمله ي سَتَحُجُّ مِنْ قَابِلٍ يک احتمال اينست که حضرت از علم امامت چنين فرموده باشد و يک احتمال هم اينست که به حسب معمول فرموده باشد: امسال اگر نشد إن شاء الله سال آينده مي روي، که در بين افراد عادي نيز اينگونه معمول است که ميگويند اگر امسال نتوانستي إن شاء الله سال بعد موفق ميشوي.
در صورتي که اين جمله از روي علم امامت گفته شده باشد بحثي نداريم اما اگر به حساب عادي باشد معنايش اين است که از آينده نااميد نباش.
ما يک قاعده ي کلي داريم، سه زمان وجود دارد، ماضي، حال و آينده؛ زمان ماضي از دست ما رفته و قابل تغيير نيست و نبايد بنشينيم و براي آن غصه بخوريم چون کاري نمي توان کرد زيرا «ما فات مضي»، ولي آنچه در اختيار ما هست حال و آينده مي باشد. ما بايد حال و آينده را بسازيم، و بايد هم خودمان و هم به مردم بگوييم که بر گذشتهها غصه نخورند، بله از گذشتهها ميتوان درس عبرت براي آينده گرفت و اشتباهات را اصلاح کرد اما اينکه بخواهيم گذشته را عوض کنيم امکان پذير نيست. اين همان است که امام عليه السلام فرمود: لَا يَضِيقَنَ صَدْرُكَ، غصه نخور. بايد سعي کنيم خود و مردم را متوجه سازيم که در زمان حال و آينده زندگي کنند نه در زمان گذشته. زندگي کردن در زمان ماضي چيزي جز شکست و غصه و اندوه به همراه ندارد.
البته بايد گذشته را بررسي کرد و عوامل شکست و عقب نشيني را دانست و در آينده از آنها درس گرفت. کسي که نتوانست امسال حج بجا بياورد نبايد غصه بخورد اما نسبت به آينده بايد اميدوار باشد تا موفق شود حج به جا بياورد: لَا يَضِيقَنَ صَدْرُكَ فَإِنَّكَ سَتَحُجُّ مِنْ قَابِلٍ، و اتفاقا در روايت آمده که او سال بعد موفق شد به زيارت خانه خدا برود. بايد اين روايت، هم درسي باشد براي خودمان و هم درسي براي مردم زيرا موجب ميشود بسياري از نگرانيها از بين برود، چه بسا افراد که به خاطر فکر کردن به گذشته دچار بيماريهاي عصبي ميشوند و حال آنکه اگر متوجه باشند و به آنها نيز گفته شود که گذشته را نميتوان تغيير داد اميد است که ديگر دچار اين ناراحتيها نگردند.
کلام امام در جاهل به موضوع
کلام امام قدس سره در تحرير:
(مسألة 4): لو كان الفاعل جاهلًا بالموضوع لا يجب إنكاره و لا رفع جهله، كما لو ترك الصلاة غفلة أو نسياناً، أو شرب المسكر جهلًا بالموضوع. (البته به نظر ما اين مثالها بي اشکال نيست) نعم لو كان ذلك ممّا يهتمّ به و لا يرضى المولى بفعله أو تركه مطلقاً، يجب إقامته و أمره أو نهيه، كقتل النفس المحترمة.[2]
ما مبحث جهل به حکم و جهل به موضوع را در جلسات سابق بيان کرديم. حال امام قدس سره مي فرمايد: اگر فاعل، جاهل به موضوع باشد نهي از منکر او واجب نيست چون جاهل است و حکم بر او منجّز نمي باشد و لازم نيست جهل به موضوع او را از بين ببريم.
استثناء موضوعات مهمه
سپس امام قدس سره استثنائي ميآورند که در موضوعات مهمه که مولي راضي به ترک مطلق يا فعل مطلق آن نيست بايد امر و نهي کرد، مثلا فردي قصد کشتن شخصي را دارد که مهدور الدم نيست در اينجا هر چند او اين مطلب را نميداند ولي بايد او را نهي از منکر کرد چون موضوع از موضوعات مهمه است.
دليل اين مساله واضح است چون در موضوعات، تکليف نيست و آن چيزي که يادگيري و ارشاد آن لازم است احکام است نه موضوعات و در موضوعات برائت جاري ميشود.
مرحوم آيت الله خوئي نيز امور مهمه را استثناء ميکند، ايشان در مصباح الفقاهه ميفرمايد: و أمّا الأحكام الجزئية المترتّبة على الموضوعات الشخصية فإن لم نقل بوجود الدليل على نفي وجوب الإعلام كالرواية المتقدّمة الدالّة على صحة الصلاة في الثوب النجس جهلا (شخصي با لباس نجس که غير معفو عنه بود نماز مي خواند که ديگري به او تذکر داد، حضرت فرمود: چرا به او گفتي؟!) و أنّه لا يجب على المعير إعلام المستعير بالنجاسة (اين يک مساله اي است که در عروه هم متعرض آن شده اند که شخصي مي آيد و لباسي را عاريه مي خواهد و ما مي دانيم که آن لباس نجس است در اينجا لازم نيست به او بگوئيم که لباس نجس مي باشد.) إلاّ إذا كان ما ارتكبه الجاهل من الامور المهمّة[3].
بنا بر اين چون ما مذاق شارع را ميدانيم فلذا امور مهمه را استثناء مي کنيم.
حتي أعراض مهمه نيز که از امور مهمه است بايد استثناء شود، مثلا شخصي ميخواهد با مادر رضاعي خودش ازدواج کند. در اينجا هر چند جهل به موضوع وجود دارد ولي بايد او را نهي کرد.
انتقاد و اشکال به درس خارج عده اي که صلاحيت ندارند
در اينجا نکتهاي را باشد متذکر شويم و آن اينست که عدهاي که صلاحيت تدريس خارج را ندارد مشغول به تدريس آن هستند و بعد از آن مجموعه گفتارهايشان را تبديل به کتاب ميکنند که جاي تأسف دارد. از جمله چيزهايي که در کتاب بعضي مشاهده کرده ايم اين است که بين شبهات حکميه و شبهات موضوعيه فرقي نميگذارد، و به دو روايت استدلال کرده اند:
روايت اول: حلبي از امام صادق عليهالسلام نقل ميکند که فرمود: لَوْ أَنَ رَجُلًا دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ فَأَقَرَّ بِهِ ثُمَّ شَرِبَ الْخَمْرَ وَ زَنَى وَ أَكَلَ الرِّبَا وَ لَمْ يَتَبَيَّنْ لَهُ شَيْءٌ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ لَمْ أُقِمْ عَلَيْهِ الْحَدَّ إِذَا كَانَ جَاهِلًا إِلَّا أَنْ تَقُومَ عَلَيْهِ الْبَيِّنَةُ أَنَّهُ قَرَأَ السُّورَةَ الَّتِي فِيهَا الزِّنَا وَ الْخَمْرُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ إِذَا جَهِلَ ذَلِكَ أَعْلَمْتُهُ وَ أَخْبَرْتُهُ فَإِنْ رَكِبَهُ بَعْدَ ذَلِكَ جَلَدْتُهُ وَ أَقَمْتُ عَلَيْهِ الْحَدَّ.[4]
در اين روايت مراد از لَمْ يَتَبَيَّنْ جهل به حکم است و شامل جهل به موضوع نميشود.
روايت دوم: روايت حَذّاء از امام باقر عليهالسلام است: لَوْ وَجَدْتُ رَجُلًا كَانَ مِنَ الْعَجَمِ أَقَرَّ بِجُمْلَةِ الْإِسْلَامِ- لَمْ يَأْتِهِ شَيْءٌ مِنَ التَّفْسِيرِ زَنَى أَوْ سَرَقَ أَوْ شَرِبَ خَمْراً لَمْ أُقِمْ عَلَيْهِ الْحَدَّ إِذَا جَهِلَهُ إِلَّا أَنْ تَقُومَ عَلَيْهِ بَيِّنَةٌ أَنَّهُ قَدْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ عَرَفَه.[5]
در اين روايت مراد از لَمْ يَأْتِهِ شَيْءٌ مِنَ التَّفْسِيرِ يعني احکام براي او توضيح داده نشده (يعني شبهات حکميه).
به هر حال بايد جلوي اينگونه مسائل گرفته شود.
پی نوشت
ارسال سوال درباره این درس
کتاب امر به معروف و نهي از منکر - جلسه 025 - 99/06/29
جلسه 25کتاب مضاربه - جلسه 025 - 1394/08/12
جلسه 25کتاب شرکت - جلسه 025 - 1395/08/05
جلسه 25کتاب شرکت - جلسه 026 - 1395/08/09
جلسه 26کتاب مضاربه - جلسه 026 - 1394/08/13
جلسه 26کتاب امر به معروف و نهي از منکر - جلسه 026 - 99/06/30
جلسه 26کتاب امر به معروف و نهي از منکر - جلسه 027 - 99/06/31
جلسه 27کتاب مضاربه - جلسه 027 - 1394/08/16
جلسه 27کتاب شرکت - جلسه 027 - 1395/08/10
جلسه 27