کتاب امر به معروف و نهي از منکر - جلسه 079 - 99/12/03

موضوع عام: امر به معروف و نهي از منکر

موضوع خاص: مراتب امر به معروف و نهي از منکر

مسئله ششم: قبول هداياي ظلمه با احتمال تقويت آنها

موضوع عام: امر به معروف و نهي از منکر
موضوع خاص: مراتب امر به معروف و نهي از منکر
موضوع اخص: قبول هداياي ظلمه و بحث رضايت و اکراه قلبي

امام قدس سره مي فرمايد:
مسألة 6 - لو كان في قبول هداياهم تقوية شوكتهم وتجريهم على ظلمهم (اگر قبول کردن هداياي سلاطين جور موجب تقويت شوکت آنها شود و اينکه بر ظلم خود جرأت يابند) أو مبتدعاتهم (يا بر بدعت هايي که دارند جسور شوند) يحرم القبول، ومع احتمالها فالأحوط عدم القبول، (حتي اگر يقين نداشته باشيم بلکه احتمال دهيم اين امور ايجاد شود احوط اين است که آنها را قبول نکنيم) ولو كان الأمر بالعكس (يعني اگر قبول هدايا موجب تخفيف ظلم آنها و موجب تقويت اسلام شود) تجب ملاحظة الجهات (بايد يک سري جهات مانند عدم سوء ظن مردم به علماء و مانند آن را لحاظ کرد) وتقديم الأهم (و آنچه مهمتر است را اخذ نمود).[1]
نقول: اين مسأله با مسأله ي سابق هيچ فرقي ندارد و نمي دانيم امام قدس سره چه داعي اي بر اين تکرار داشته است. به هر حال، از آنجا که ايشان به اين مسائل اهميت مي دادند موجب شده است که همان مسأله را از باب تأکيد تکرار کنند.

حرمت رضايت قلبي به انجام حرام و ترک واجب

مسألة 7 - يحرم الرضا بفعل المنكر وترك المعروف، بل لا يبعد وجوب الكراهة عنهما قلبا وهما غير الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر.[2]
در اين مسأله فرع جديدي مطرح مي شود و که مربوط به مسأله ي رضايت قلبي است و ربطي به امر به معروف و نهي از منکر ندارد. يعني اگر کسي امر و نهي نکند ولي در قلب به انجام منکر و ترک معروف راضي باشد، کار حرامي را مرتکب شده است و حتي اضافه بر آن بعيد نيست که کراهت از انجام منکر و ترک معروف هم واجب باشد.
اين مسأله حتي معروف و منکري را که در زمان ما هم وجود ندارد شامل مي شود مثلا در سابق، عالمي را شهيد کرده اند اگر کسي الآن به آن فعل راضي باشد حرام است و حتي واجب است نفرت قلبي هم داشته باشد.
محبت و کراهت امري اختياري است و البته در جايي که امري اختياري نباشد، فرد معذور است.

اقوال علماء در حرمت رضايت قلبي به معاصي

حرمت رضا به معاصي در کلمات اصحاب به عنوان يک موضوع مستقل مطرح نشده است و آنها صرفا اين فرع را در يکي از مراتب امر به معروف و نهي از منکر ذکر کرده اند. (آن را در مرحله ي اولي از مراحل سه گانه ذکر کرده اند).
صاحب جواهر مي فرمايد: وكذا زيادة عدم الرضا بالمعصية معه ، فإن الرضا وإن كان محرما في نفسه لكن عدمه ليس أمرا ولا نهيا (رضا به معصيت هرچند حرام است ولي اين، ارتباطي به امر به معروف و نهي از منکر ندارد)، وكذا البغض ما لم يظهر.[3]
ايشان در جاي ديگر مي فرمايد: وبالجملة الإنكار القلبي بمعنى الاعتقاد ونحوه ليس من الأمر بالمعروف بل وكذا عدم الرضا (عدم رضا به معصيت) أو البغض أو نحو ذلك مما هو في القلب من دون إظهار منه وإن قلنا بوجوبه في نفسه لبعض النصوص (اين در حالي است که نصوص در اين مورد متعدد و مستفيض است) ، وأما الإظهار ونحوه فهو منه ، لدلالته على طلب الفعل أو الترك (به همين دليل، امام قدس سره نيز هنگام ذکر مرحله ي اولي که انکار قلبي است فرمودند که انسان بايد آثار آن را در چهره اش ظاهر کند. مثلا اخم کند و يا چشمش را ببندد).[4]
مرحوم سبزواري نيز مي فرمايد: و يجبان بالقلب مطلقاً بأن لا يرضى بفعل المنكر و بترك الواجب، و الظاهر أنّه يجب عليه إظهار ما يدلّ على إرادته ترك المنكر من فاعله و فعل المأمور من تاركه بأن يُظهر الكراهة في وجهه و يعرض عنه حين التكلّم و يهجره، و يدلّ عليه الأخبار الدالّة على تحريم الرضا بالحرام.[5]

دلالت آيات بر حرمت رضا به معاصي

افرادي هستند که بر جناياتي که در کربلا واقع شده است راضي هستند. اين رضايت يقينا قبيح است ولي آيا عقل دلالت مي کند که اين رضايت قلبي حرام هم هست (يا فقط در حد کراهت و قبح باقي مي ماند) يا اينکه براي حرمت بايد به روايات مراجعه کرد؟
به هر حال، آيات و روايات در اين مورد متعدد است و همين، مدرک براي حرمت مي باشد:
دلالت آيات:
در داستان ناقه ي صالح آمده است که يک نفر آن را پي کرد ولي خداوند پي کردن آن را به همه نسبت مي دهد و مي فرمايد: ?فَعَقَرُوها?[6]
در اقوام ديگر مانند قوم فرعون نيز هنگامي که عذاب بر آنها وارد مي شد به سبب اين بود که رضايت به ظلم داشتند و همين رضايت سبب تعميم عذاب شده است.
يا مثلا در مورد اصحاب سبت هم مي توان گفت که وقتي عذاب آمد، نه تنها کساني که در روز شنبه ماهي مي گرفتند را شامل شد حتي کساني که ساکت بودند و نهي از منکر نمي کردند را نيز در بر گرفت و فقط کساني که نهي از منکر مي کردند نجات يافتند.

دلالت روايات بر حرمت رضا به معاصي؛ روايت اول

صاحب وسائل اين روايات را تحت بابي به عنوان بَابُ وُجُوبِ إِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِالْقَلْبِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ تَحْرِيمِ الرِّضَا بِهِ وَ وُجُوبِ‌ الرِّضَا بِالْمَعْرُوف‌ مطرح کرده است.[7] يعني نه تنها رضا به منکر حرام است ولي رضا به معروف نيز واجب است. (البته بعضي از روايات باب بر اين مدعا دلالت دارد نه تمامي آنها)
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ شَهِدَ أَمْراً فَكَرِهَهُ كَانَ كَمَنْ غَابَ عَنْهُ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِيَهُ كَانَ كَمَنْ شَهِدَهُ (يعني کسي که شاهد صحنه اي نباشد ولي به آن راضي باشد همانند کسي است که در آن صحنه بوده و فعاليتي داشته است).[8]

روايت دوم

وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع- يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي حَدِيثٍ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع- قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ- قَتَلَ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهَا فَقَالَ ع هُوَ كَذَلِكَ فَقُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌ مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَقْوَالِهِ وَ لَكِنْ ذَرَارِيُّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع- يَرْضَوْنَ بِفِعَالِ آبَائِهِمْ وَ يَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا يَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ الْحَدِيثَ.[9]

روايت سوم

وَ فِي الْعِلَلِ وَ التَّوْحِيدِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِأَيِّ عِلَّةٍ أَغْرَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّنْيَا كُلَّهَا فِي زَمَنِ نُوحٍ ع- وَ فِيهِمُ الْأَطْفَالُ وَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ فَقَالَ مَا كَانَ فِيهِمُ الْأَطْفَالُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْقَمَ أَصْلَابَ قَوْمِ نُوحٍ وَ أَرْحَامَ نِسَائِهِمْ أَرْبَعِينَ عَاماً (چهل سال زنان و مردان را عقيم کرد تا کودکي در ميان آنها نباشد) فَانْقَطَعَ نَسْلُهُمْ فَغَرِقُوا وَ لَا طِفْلَ فِيهِمْ (البته بايد ديد اين مخصوص قوم نوح است يا ساير اقوام مانند عاد و غيره هم همين گونه بودند. بعيد است اين خصوصيت در تمامي اقوام بوده باشد از اين رو علماء مي گويند که خداوند در روز قيامت در مورد بچه هايي که از بين رفته اند جبران مي کند تا عدالت بر قرار شود.) مَا كَانَ اللَّهُ لِيُهْلِكَ بِعَذَابِهِ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ وَ أَمَّا الْبَاقُونَ مِنْ قَوْمِ نُوحٍ ع- فَأُغْرِقُوا بِتَكْذِيبِهِمْ لِنَبِيِّ اللَّهِ نُوحٍ ع- وَ سَائِرُهُمْ أُغْرِقُوا بِرِضَاهُمْ بِتَكْذِيبِ الْمُكَذِّبِينَ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِيَ بِهِ كَانَ كَمَنْ شَاهَدَهُ وَ أَتَاهُ.[10]
ذيل روايت شاهد بر مدعاست.

روايت چهارم

أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ‌ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‌ إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السَّخَطُ فَمَنْ رَضِيَ أَمْراً فَقَدْ دَخَلَ فِيهِ وَ مَنْ سَخِطَهُ فَقَدْ خَرَجَ مِنْهُ.[11]
وَ قَالَ ع‌ الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِيهِ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَا بِهِ.[12]
به هر حال، رضا به فعل منکر در روايات به شکل مستقل ذکر شده است ولي در کلمات اصحاب در اثناء مباحث امر به معروف و نهي از منکر مطرح شده است.
همچنين بايد دقت شود که مسأله ي تجري ارتباطي به اين بحث ندارد زيرا تجري نسبت به امري است که تحقّق نيافته است.
ديگر اينکه بحث تبري و تولي مربوط به عقائد است نه اعمال و ارتباطي به بحث ما ندارد.

پی نوشت

[1] تحرير الوسيلة، امام خميني، ج1، ص477.

[2] تحرير الوسيلة، امام خميني، ج1، ص477.

[3] جواهر الکلام، محمد حسن جواهري، ج21، ص376. [4] جواهر الکلام، محمد حسن جواهري، ج21، ص377. [5] کفاية الاحکام، مهذب سبزواري، ج1، ص405.

[6] شمس/سوره91، آيه14.

[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص137، أبواب وجوب، باب5، ح، ط آل البيت. [8] وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، ج16، ص137، ابواب الامر بالمعروف و النهي عن المنکر، باب5، شماره 21178، ح2، ط آل البيت.

[9] وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، ج16، ص138، ابواب الامر بالمعروف و النهي عن المنکر، باب5، شماره 21180، ح4، ط آل البيت.

[10] وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، ج16، ص139، ابواب الامر بالمعروف و النهي عن المنکر، باب5، شماره 21181، ح5، ط آل البيت.

[11] وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، ج16، ص140، ابواب الامر بالمعروف و النهي عن المنکر، باب5، شماره 21185، ح9، ط آل البيت. [12] وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، ج16، ص141، ابواب الامر بالمعروف و النهي عن المنکر، باب5، شماره 21188، ح12، ط آل البيت.

ارسال سوال درباره این درس
captcha
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی
کنگره بین المللی نقش شیعه در گسترش علوم اسلامی
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی