کتاب شرکت - جلسه 101 - 1395/12/22

موضوع: مسئل? تراضي بعد از قرعه

سير? عقلاء بر عدم نياز به مراجعه به امام براي قرعه

بحث در اين بود که قرعه آيا وظيف? امام و نائب امام است يا اينکه تود? مردم نيز مي توانند عمل قرعه کشيدن را انجام دهند.
در جلس? گذشته به ادله اي اشاره کرديم که عام بود و اکنون به دليل ديگري مي پردازيم:
سير? عقلاء بر اين است که فقط در منازعات به حکام مراجعه مي کنند و اگر نزاعي در کار نباشد خودشان با قرعه مسئله را تمام مي کنند. امروزه نيز در وسائل ارتباط جمعي، در بسياري از موارد قرعه مي اندازند و مسئله را حل مي کنند.

مسئل? پانزدهم: شرطيت رضايت شرکاء بعد از قرعه؟

در مسئل? پانزدهم بحث در اين است که همان گونه که قبل از قرعه کشيدن رضايت طرفين شرط است آيا بعد از قرعه نيز شرط مي باشد بدين معنا که اگر بعد از قرعه، افراد راضي نباشند نتوان به قرعه عمل کرد؟ اين مسئله در ميان اصحاب مورد اختلاف است و اقوال متعددي در آن وجود دارد.
امام قدس سره در اين مسئله مي فرمايد:
مسئلة 15 - الأقوى أنه تتم القسمة بايقاع القرعة (و رضايت بعدي شرط نيست.) كما تقدم (يعني قرعه را همان گونه که در سابق توضيح داديم انجام دهند)، ولا يحتاج إلى تراض آخر بعدها (و احتياج نيست که بعد از قرعه نيز راضي باشند) فضلا عن إنشائه (زيرا بعضي گفته اند که بعد از قرعه نه تنها رضايت قلبي کافي نيست بلکه بايد با گفتن جمله اي مانند «رضيت» رضايت را انشاء کرد.) وإن كان أحوط في قسمة الرد. (اما احتياط وجوبي در قسمت رد، که در جايي است که بعد از تقسيم بايد به يکي از دو طرف پولي نيز اضافه کنند تا تعادل حاصل شود، اين است که رضايت بعدي شرط است. البته خواهيم گفت که ما اين احتياط را قبول نداريم.)[1]

اقوال علماء

اين مسئله در کلام بسياري از علماء مطرح شده است و اکثرا قائل شده اند که رضايت بعدي شرط است و کار با قرعه تمام نمي شود.
صاحب جواهر مي فرمايد: فالمشهور على ما قيل الاحتياج إلى رضى بعد القرعة، خصوصا في قسمة الرد لاشتمالها على المعاوضة (زيرا قرعه يک نوع معاوضه است زيرا موجب مي شود که مال از صورت مشاع در آيد و به صورت مفروز در بيايد.) المتوقفة على ما يدل على الرضا بذلك.[2]
صاحب مفتاح الکرامه مي فرمايد: (قوله) (قدس اللّه تعالى روحه يقف اللزوم على الرضا بعد القرعة (لازم است بعد از قرعه راضي شوند تا تقسيم، لازم و غير قابل فسخ شود.) كما في (المبسوط) و (التحرير) و (غاية المرام) و اشترطه في (الإيضاح) و (الدروس) مع اشتمالها على الرد و استحسنه في (المسالك) و ظاهر (الإرشاد) و (المجمع) عدم الاشتراط كما هو ظاهر المصنف هنا[3]
از بعضي عبارات نيز استفاده مي شود که اگر امام يا نائب او قرعه بکشد، رضايت بعدي لازم نيست ولي اگر خودشان قرعه بکشند، بعد از قرعه رضايت طرفين شرط است.
علامه در تحرير بين قسمت اجبار و قسمت تراضي فرق گذاشته است و مي فرمايد: در آنجا که قسمت اجبار است رضايت بعد از قرعه شرط نيست ولي در قسمت تراضي، بعد از قرعه هم بايد رضايت دهند: يشترط في قسمة الرضا، التراضي بعد القرعة، و لا بدّ فيه من اللفظ، نحو «رضيت» و ما أدّى معناه، و لا يكفي السكوت، أمّا قسمة الإجبار فلا يشترط فيها الرضا بعد القرعة، لأنّ قرعة قاسم الحاكم بمنزلة حكمه (زيرا در قسمت اجبار، حاکم است که قرعه مي کشد و کار با قرعه کشيدن او تمام مي شود و ديگر رضايت طرفين شرط نيست و اين مانند حکم کردن حاکم است که رضايت متخاصمين و عدم رضايت آنها در حکم حاکم تأثيري ندارد.)[4]

کلام استاد و ادله عدم لزوم رضايت بعد از قرعه

نقول: همان گونه که امام قدس سره در متن تحرير فرموده است به نظر، علي الاقوي رضايت بعد از قرعه شرط نيست:
دليل اول: نتيج? قرعه افراز و جدا کردن حقوقي است که به شکل مشاع مي باشد بنا بر اين ديگر رضايت در آن معنا ندارد زيرا رضايت به قرعه، رضايت به نتيج? آن مي باشد و معنا ندارد که فرد به قرعه کشيدن راضي باشد ولي نتيج? آن را قبول نداشته باشد زيرا در اين صورت رضايت به قرعه صرف بازي با قرعه مي باشد. البته در قرع? اجبار کار، راحت تر است زيرا قرعه اي که حاکم مي کشد در حکم، حکم حاکم است و رضايت افراد در آن تأثير ندارد.
همچنين اينکه گفته شد قرعه نوعي معاوضه است و در نتيجه در آن رضايت طرفين شرط است صحيح نيست زيرا معاوضه، بعد از قرعه نيست بلکه همراه با قرعه است يعني با قرعه، معاوضه انجام مي گيرد.
دليل دوم: اخباري که در مسئله وارد شده است مي گويد که با قرعه کشيدن، خداوند سهم اشخاص را مشخص مي کند. بنا بر اين نبايد رضايت افراد شرط باشد زيرا معنا ندارد که افراد به کار خداوند رضايت دهند. (در روايات آمده است که با قرعه، سهم محق، مشخص مي شود و ما بعدا بحث مي کنيم که اين حالت، دائمي است يا در اکثر موارد چنين است.)
دليل سوم: سير? عقلاء نشان مي دهد که اگر قرعه کشيدند و بعد کسي عدم رضايت خود را نسبت به قرعه اعلام کند به آن اهميت نمي دهند. سير? عقلاء بر اين است که قرعه، قاطع مي باشد.
دليل چهارم: فلسف? قرعه، از بين بردن ماد? نزاع است. مثلا پدر از دنيا رفته و در تقسيم اموالش بين ورثه ممکن است اختلاف واقع شود و براي اينکه ماد? نزاع از بين رود قرعه مي کشند و معني ندارد که بعد از قرعه همچنان نزاع باقي باشد. بنا بر اين عجيب است که به مشهور نسبت داده اند که بعد از قرعه همچنان بايد تراضي وجود داشته باشد.
مضافا بر اينکه: حتي در قسمة الرد هم قرعه از بين برند? ماد? نزاع است. قسمة الرد جايي است که تعادل بدون ضميم? پول حاصل نمي شود مانند دو خانه که يکي هزار دينار مي ارزد و ديگري پانصد دينار. اگر طرفين راضي به قرعه شدند معنايش اين است که راضي به اين هستند که کسي که خان? هزار توماني نصيبش مي شود دويست و پنجاه تومان را به ديگري بدهد و معنا ندارد که قسمة الرد را استثناء کنيم و در آن، تراضي را بعد از قرعه شرط بدانيم. قسمة الرد در جايي که ساير قسمت ها امکان پذير نيست، لازم و واجب مي باشد و حکم قرعه در آن با قرعه در ساير موارد يکسان است.

ارسال سوال درباره این درس
captcha
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی
کنگره بین المللی نقش شیعه در گسترش علوم اسلامی
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی