کتاب خيارات - جلسه 168 - 97/09/05

خيار تدليس - مسأله ي «تصريه»

مسأله ي «تصريه» و الغاء خصوصيت از آن و تحريم مشابهات

به مناسبت خيار تدليس به سراغ احکام «تصريه» مي رويم که عبارت است از ندوشيدن پستان حيوان تا شير در آن جمع شود و هنگام فروش ابراز کنند که حيوان پرشير است و حال آنکه شير حيوان مختصر مي باشد.
علماء اين را بسيار بحث کرده اند و صاحب جواهر در حدود 14 صفحه آن را بحث کرده است. در طرق اهل سنت روايات متعددي در اين مورد از پيغمبر اکرم صلّي الله عليه وآله وسلّم وارد شده است. البته ممکن است اين مسأله در زمان ما خيلي محل ابتلاء نباشد ولي مشابهاتي دارد که ما درصدد بررسي آنها هستيم يعني از تصريه الغاء خصوصيت مي کنيم و هر گونه شبيه آن را تحريم نماييم که به مواردي از آنها اشاره مي کنيم:

مشابهات تصريه

1. علاماتي که روي اجناس ايراني مي زنند که ابراز مي کنند ساخت دول اجنبي مانند ژاپن، آلمان و مانند آن است تا آن را با قيمت بيشتري به فروش برسانند.
2. المواصفات الموحدة که به معناي استاندارد است يعني روي جنسي که استاندارد نيست علامت استاندارد مي گذارند در نتيجه جنس را با قيمت بيشتر مي فروشند و يا با قيمت معمولي مي فروشند ولي جنس را به مقدار بيشتري مي فروشند زيرا در مشتري ايجاد رغبت مي کند.
3. تغيير تاريخ دارو. تاريخ دارو گاه منقضي شده است ولي تاريخ آن را تغيير مي دهند تا بفروشند. البته داروهايي که تاريخ آنها مي گذرد بي خاصيت نمي شود ولي فقط آن اثر سابق را ندارد. همچنين است در مورد مواد غذايي که تاريخ مصرف آنها گذشته و آن را تغيير مي دهند.
4. استفاده از بسته بندي هاي کاذب مثلا جنسي معمولي را با بسته بندي هاي جذاب وارد بازار مي کنند.
5. استفاده از عنوان دکتر و مهندس و عناوين کاذبه تا افراد را جذب کند تا از نظراتش استفاده کنند و پول بگيرند و يا خودش در جايي به کار گماشته شود که در اين صورت داخل در عنوان اجاره است.
6. استفاده از تبليغات کاذبه براي فروش متاع هاي ساده و ارزان.
7. جايزه هاي دروغين براي کالاهاي ساده مثلا براي آن کالاها، جوايزي مانند مبالغ هنگفت و يا خانه و غيره قرار مي دهند که مشخص هم نيست واقعا آن جايزه ها را به کسي مي دهند و يا آنها را به افراد مشخصي که از قبل انتخاب کرده اند مي دهند يا نه.
8. بيع زيورآلات که غير طلا است ولي به آن آب و روکش طلا داده اند. البته در اين مورد چون غير طلا را به اسم طلا مي فروشد اصل بيع باطل است.
9. براي اينکه جنسي را بفروشند يک سري مشتري دروغين براي آن درست مي کنند. آن عده از طرف خود فروشنده هستند که براي جلب مردم جمع مي شوند و آن را مي خرند. اگر اين فروشنده هاي دروغين نبودند مردم نسبت به خريد آن جنس رغبت چنداني نداشتند.
10. تبليغ اينکه ممکن است فردا جنگ شود در نتيجه هر چه مي توانيد مواد مورد نياز را بخريد و در خانه نگهداري کنيد و گاه به اين وسيله قيمت ها را نيز زياد مي کنند. در نتيجه مردم که نگران مي شوند گاه کالاهايي که در حالت عادي نمي خريدند را مي خرند.
11. باغباني است که ميوه هاي باغ را نمي چيند تا هنگام فروشِ باغ به نظر آيد که درختان باغ پر محصول هستند.
12. استفاده از داروهاي نيروزا که به حيوان مانند اسب تزريق مي کنند و آن را به عنوان يک اسب چالاک مي فروشند و حال آنکه اسب فرتوت است و توان بالايي ندارد.
مثال هاي مختلف ديگري نيز مي توان به اين مجموعه اضافه کرد.

اقوال علماء در مورد تصريه

اما مسأله ي حرمت «تصريه» اجماعي است.
شهيد در مسالک مي فرمايد: التصرية مصدر قولك: صرَّيت، إذا جمعت، (به معناي جمع کردن است) من الصري و هو الجمع، تقول صرى الماء في الحوض و نحوه إذا جمعه و صرّيت الشاة تصرية إذا لم تحلبها أيّاما حتى يجتمع اللبن في ضرعها... و الأصل في تحريمه- مع الإجماع- النص عن النبي صلّى الله عليه و آله، و هو من طرق العامّة، و ليس في أخبارنا تصريح به، (ولي ما به اخبار آن اشاره مي کنيم) لكنّه في الجملة موضع وفاق.[1]
صاحب جواهر نيز مي فرمايد: أنه لا إشكال في كونه تدليسا محرما إجماعا محصلا ومحكيا في المسالك وو غيرها كما أنه لا إشكال في كونه في الشاة (مشخص نيست که آيا اجماع فقط در شاة است يا قدر متيقن فقط شاة است) يثبت به الخيار بين الرد والإمساك بل الإجماع محصله ومحكيه مستفيضا جدا إن لم يكن متواترا عليه (بنا بر اين اثبات خيار در اين مورد هم اجماعي مي باشد.).[2]

ادله مسأله

دليل اول: قاعده ي لا ضرر
ممکن است دست ما از ادله اي که در اختيار داريم کوتاه باشد اما دليل لا ضرر شامل اين مورد مي شود.
دليل دوم: ظاهرا سيره ي عقلاء هم به همين گونه است. امروزه نيز اجناس تقلبي را جمع مي کنند و کسي که اين کالاها را مي فروشد مجازات مي کنند. مجازات کردن دليل بر تحريم است.
دليل سوم: دلالت روايات
در کتب ما چند روايت هست که با سند ضعيف نقل شده و در دلالت آن هم بايد دقت کنيم. در کتب اهل سنت مانند سنن ابي داود و بيهقي و غيره روايات بسياري نقل شده است که اکثر آنها از ابو هريره است و البته از عبد الله بن عمر نيز مي باشد.

روايات تصريه در کتب شيعه

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ الزَّنْجَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سَلَّامٍ بِإِسْنَادٍ مُتَّصِلٍ إِلَى النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: لَا تُصَرُّوا الْإِبِلَ‌ وَ الْبَقَرَ وَ الْغَنَمَ مَنِ اشْتَرَى مُصَرًّى فَهُوَ بِآخِرِ النَّظَرَيْنِ (يعني مخيّر است) إِنْ شَاءَ رَدَّهَا وَ رَدَّ مَعَهَا صَاعاً مِنْ تَمْرٍ (ظاهر اين است که شير را دوشيده و مصرف کرده است شيرهايي که در پستان بوده در زمان مالک بوده و هنگام رد بايد تمر را براي جبران آن بدهد) الْمُصَرَّاةُ يَعْنِي النَّاقَةَ أَوِ الْبَقَرَةَ أَوِ الشَّاةَ قَدْ صُرِّيَ اللَّبَنُ فِي ضَرْعِهَا يَعْنِي حُبِسَ وَ جُمِعَ وَ لَمْ يُحْلَبْ أَيَّاماً (اين عبارت مشخص نيست که از رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم يا تفسير راوي است که به آن اضافه شده است.).[3]
در سند در عبارت بِإِسْنَادٍ مُتَّصِلٍ إِلَى النَّبِيِّ ص مشخص نيست که اين افراد چه کساني بوده اند.
قَالَ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ مَنِ اشْتَرَى مُحَفَّلَةً فَلْيَرُدَّ مَعَهَا صَاعاً وَ سُمِّيَتْ مُحَفَّلَةً لِأَنَّ اللَّبَنَ حُفِّلَ فِي ضَرْعِهَا وَ اجْتَمَعَ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ كَثَّرْتَهُ فَقَدْ حَفَّلْتَهُ. (محفل را از اين جهت محفل مي نامند که جمعيتي در آنجا جمع مي شود.)[4]
اين مضمون بيشتر در کتب عامه آمده است.
ان شاء الله در جلسه ي آينده به اين بحث خواهيم پرداخت.

ارسال سوال درباره این درس
captcha
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی
کنگره بین المللی نقش شیعه در گسترش علوم اسلامی
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی