کتاب شرکت - جلسه 087 - 1395/11/30

موضوع: قاعده عنان السماء و تخوم الارض

ادام? بحث در مسئل? پنجم قسمت؛ قاعده عنان السماء و تخوم الارض و اشکال آيت الله خويي

بحث در مسئل? پنجم از مسائل مربوط به قسمت است و آن در مورد عمارتي است دو طبقه که در چگونگي تقسيم آن بحث کرديم. مرحوم کاشف اللثام در مورد اينکه يک طبقه را به يکي و طبق? ديگر را ديگري دهيم اشکال جديدي مطرح کرد و آن اينکه کسي که طبق? بالا را گرفته است از اعماق زمين محروم مي شود و کسي که طبق? پائين را به دست آورده است از اعماق آسمان ها محروم مي شود و حال آنکه کسي که مالک ملکي است او تا عنان السماء و تخوم الارض همه را مالک است.
ما اين مسئله را پيگيري کرديم و گفتيم اين مسئله به عنوان يک قاعده در کلام صاحب جواهر آمده است که مي فرمايد: «لقاعدة انه من ملک شيئا ملک الهواء الي عنان السماء و القرار الي تخوم الارض»
گفتيم ظاهرا اين مسئله از مسئل? قبله سرچشمه گرفته که ادعاي اجماع مي کنند که قبله خان? کعبه و محل آن به تنهايي نيست بلکه از عنان السماء تا تخوم الارض جزء قبله است.
مرحوم آيت الله خويي به اين قاعده ايراد کرده است و قائل است که هرچند مشهور اين است که قبله تا عنان سماء و تخوم ارض است (که البته در کلمات علماء تعبير به اجماع شده بود) ولي قدر مسلم همان بنيان کعبه و مقداري از آسمان و مقداري از ته زمين است به مقداري که کسي که در قل? کوهي است و يا در سرداب هاي زيرزميني بتواند رو به کعبه نماز بخواند.
علت اينکه ايشان بيش از آن مقدار را قبول نکرد اين است که زمين چون به دور خود و خورشيد مي چرخد بايد جهت قبله در فضاء دائما در حال تغيير باشد. حتي بناء بر ثبوت زمين و عدم حرکت آن و اينکه بگوييم افلاک، دور زمين حرکت مي کنند، همان گونه که در هيئت بطلميوس بود، باز هم جاي قبله در فضا عوض مي شود زيرا امروز، قبله روبروي اين ستاره است و ساعت ديگر روبروي ستار? ديگر و هکذا.
کلام ايشان چنين است: لکن الظاهر ان هذا الکلام و ان اشتهر و شاء بل حکي عليه الاجماع الا انه لا اصل له اما اولا فلبعده في حد نفسه لاستلزاميه تبدل القبلة آنا فآنا وعدم كونها ذات ثبات وقرار، وهذا بناءً على حركة الأرض حول الشمس وضعية (البته حرکت وضعيه، حرکت زمين به دور خودش است نه دور آفتاب) أو انتقالية كما هو المعروف والصحيح ظاهر، ... و كذا بناءً على مسلك القدماء من ثبات الأرض وحركة الشمس حولها، فان النقطة المسامتة للكعبة (نقطه اي که مقابل با کعبه است.) الممتدة إلى الفضاء لم تستقر في مكان واحد، بل تنتقل من جزء إلى جزء بتبع حركة الشمس.[1]

پاسخ استاد

قبله هرگز جابجا نمي شود.
مثلا دائما از کعبه نوري به اعماق آسمان ها و زمين فرستاده شود. زمين هر قدر حرکت کند، اين عمود نور جابجا نمي شود. زيرا عمود نور، قبله است نه محلي که حرکت مي کند.
به تعبير ديگر، اگر ميله اي از کعبه تا عنان سماء و تخوم ارض بکشيم، زمين هرچند حرکت مي کند ولي محل آن ميله تغيير نمي کند. بايد رو به سوي همان عمود نور و يا ميله نماز خواند.
اضافه مي کنيم که اگر ما کعبه را تا عنان سماء نداريم و بلکه بگوييم که به مقدار مثلا کوه ابو قبيس امتداد دارد، آن هم در حرکت است زيرا اگر کثير در حرکت باشد، قليل هم در حرکت است. حتي ما که در روي کر? زمين هستيم در حال حرکت هستيم و جاي ما در فضاء هر لحظه در حال تغيير است. هواپيماهايي که در فضاي زمين در حال حرکت هستند آنها هم علاوه بر حرکتي که خودشان دارند، با زمين در حال حرکت هستند به همين دليل گاه در هواپيما، هوا صبح است و بعد از مدتي شب مي شود.
نتيجه اينکه ما ابائي از اين نداريم که قبله را تا عنان السماء و تا تخوم الارض بدانيم. روايت هم بر آن دلالت دارد و ادعاي اجماع هم بر آن شده است.

اما مشکل املاک ديگر

اما مشکل در املاک ديگر است که آيا مالکين، مالک عنان السماء و تخوم الارض هم هستند؟ نمي توان املاک را بر قبله قياس کرد زيرا قياس از مذهب ما نيست همچنين نمي توان الغاء خصوصيت کرد زيرا الغاء خصوصيت بايد قطعيه يا يقينية باشد که در ما نحن فيه چنين نيست.
ملکيت امري است عقلايي و در نتيجه تابع عرف عقلاء است. در عرف عقلاء کسي که مالک زمين است او را مالک تا عنان السماء نمي دانند. مثلا هواپيماها و سفينه هاي فضايي اگر از بالاي شهرها حرکت مي کنند کسي نمي گويد که در ملک ديگران حرکت مي کنند و حرکت در آنها بدون رضايت مالکين آنها جايز نيست.
مثلا اگر کسي وارد کر? مريخ شود و خانه اي محاذي خان? يکي از افراد در زمين بسازد، هيچ عرف عقلايي نمي گويد که آن خانه غصبي است.
همچنين در ساختن متروها از صاحبان خانه ها اجازه نمي گيرند. همچنين اگر اجازه نمي دهند که هواپيماهاي بيگانه وارد فضاي کشور شوند اين به دليل مسائل امنيتي است و ربطي به ملک و املاک افراد و حکومت ندارد.

بقي هنا امور؛ اول: متعلق مالکيت ساکنين طبقه پايين يا بالا

الامر الاول: اما کلام کاشف اللثام که قائل بود که کسي در طبق? بالا است مالک هواء است نه زمين و کسي که در طبق? پائين است مالک اعماق زمين است نه هواء و اين تقسيم عادلانه نيست. مي گوييم: مثلا بنايي به کلي خراب شده است اين زمين مالک کيست؟ آيا مال مالک طبق? زيرين است يا مال کسي که مالک طبق? بالا است؟ حتي طبق? وسط در خانه هاي چند طبقه، نه بايد مالک هواء باشد و نه مالک زمين. آيا عرفا همه مالک آن زمين نيستند؟
حق اين است که همه مالک هواء و مالک زمين هستند و به همين دليل اگر بناء مزبور خراب شود، همه در آن سهمي دارند.
همچنين اگر خانه اي دو طبقه است و بخواهند يک طبق? سوم هم روي آن بسازند، ساکنين هر دو طبقه بايد اجازه دهند نه فقط کسي که در طبق? دوم است.
بنا بر اين دليل کاشف اللثام صحيح نيست هرچند صاحب جواهر نيز آن را قبول کرده است.

امر دوم؛ تراکم

در زمان ما متعارف شده است که هوا را مي فروشند و نام آن را تراکم مي گذارند. اين تراکم همان فروش هوايي است که در کتاب ها آمده است که بحث است آيا ملکيت دارد و مالي محسوب مي شود و به ازاء آن مالي مي توان پرداخت کرد؟
اين نکته در کلام قدماء نيز آمده است و آنها علاوه بر آن فروش مسير را نيز بيان کرده اند مثلا محلي است که طرف پولي مي گيرد تا به ديگران حق عبور دهد. کسي که مال را پرداخته است مالک زمين نيست بلکه مالک عبور مي باشد. همچنين زمين مال کسي است و ديگري نيز آب دارد و مي خواهد آن را از زمين من عبور دهد که در نتيجه حق عبور آب را به من مي فروشد.
صاحب مفتاح الکرامة مي فرمايد: لا يجوز بيع حقّ الهواء و لا مسيل الماء و لا الاستطراق (عبور اشخاص از طريق) کما في التذکرة و التحرير و الدروس، و جامع المقاصد و ظاهر الاول (تذکره) الاجماع عليه لأنّ موضع البيع الأعيان، و المخالف الشافعيّة حيث ألحقوا الحقوق المتعلّقة بالأعيان بالأعيان.[2]
اين عبارت بيانگر آن است که اين مسئله حتي از زمان شافعيه نيز وجود داشته است.
ان شاء الله خواهيم گفت که کلام شافعيه به حقيقت نزديک تر است.

ارسال سوال درباره این درس
captcha
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی
کنگره بین المللی نقش شیعه در گسترش علوم اسلامی
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی